هرزه کوچولوی ضعیف[p13]
از زبان نویسنده
خب یه چند ساعتی میگذره به نظر ا/ت آروم میاد(بدبختی های ا/ت هنو ادامه داره اما تو روخدا فشم ندین 😑😂)
یکی به مایکی زنگ میزنه و مایکی میره بیرون
مایکی:ایزانا حواست به ا/ت باشه
ایزنا که سگی الکل خورده و نمیفهمه دورش چخبره اصلا😂
خلاصه مایکی میره
ایزانا میره تو اتاق ا/ت
ایزانا:سلام پنکیک(در حالت تلو تلو خوردن)
ا/ت: ایزانا حالت خوبه؟
ایزانا:مگه میشه حالم خوب نباشه اخه بیب(حرفای مفت😂😂😂)
ایزانا یهو خودشو میندازه رو ا/ت
وای دوباره ا/تتتت😂 تقصیر من نیسسسس ناموسا فشم ندین😂
ا/ت یهو جیغ میکشه
ا/ت:ایزانا نگو که توعمممم(ترسسسس)
ایزانا:من چی ها؟(پوز خند)
نه من اذیتت نمیکنم فقط باهام همراهی کن پنکیک(دوباره پوز خند)
ایزانا ا/ت و میبوسه و از جیبش ی کارد در میاره و روی ترقوه ا/ت یه خط میندازه
ا/ت دوباره جیغ میکشه..
ا/ت:چیکار میکنیییی ایزاناااا آیییییی
ایزانا:گوشمو کر کردی آروممم میخوام ببینم خونت شیرینه یا نه!
و شروع میکنه به مکیدن خون ا/ت
ا/ت ایزانا رو هُل میده اون ور و خودش سریع در اتاقو باز میکنه و از پله ها سریع میاد پایین
در همین حین مایکی از در میاد تو ا/ت با دیدن مایکی سریع میپره بغلش
ا/ت:مایکییی
مایکی:چخبره یعنی انقد زود دلت برام تنگ شد؟(خنده)
ا/ت:مایکی ایزانا دیوونه شده نگاه کن باهام چیکار کرده..
و ا/ت ترقوشو به مایکی نشون میده و مایکی روانی میشه با دیدن اون صحنههه
ایزانا:پنکیک کجا فرار کردی من هنو سیر نشدم باید یکم دیگه از خونتو بهم بدی(تلو تلو خوردن،خنده)
مایکی:این چکاریه با ا/ت کردی روانییییی؟💢
ایزانا:مگه چشه انقد حساس نباش بابا کار من نصف کارای توعم نمیشه که..
مایکی:تمهههههه💢
و ایزانا و مایکی باهم درگیر میشن
یک ساعت بعد...
ایزانا رو داریم که بیهوش شده رو زمین(از شدت مستی)
و مایکی که نفس نفس زنان افتاده رو زمین
و ا/ت با چشای اشکی
نکته ا/ت تو شرایط روحیه خیلی بدی به سر میره(افسردگی هات) که پارت بعدی میگم چه اتفاقی می افته براش
خب یه چند ساعتی میگذره به نظر ا/ت آروم میاد(بدبختی های ا/ت هنو ادامه داره اما تو روخدا فشم ندین 😑😂)
یکی به مایکی زنگ میزنه و مایکی میره بیرون
مایکی:ایزانا حواست به ا/ت باشه
ایزنا که سگی الکل خورده و نمیفهمه دورش چخبره اصلا😂
خلاصه مایکی میره
ایزانا میره تو اتاق ا/ت
ایزانا:سلام پنکیک(در حالت تلو تلو خوردن)
ا/ت: ایزانا حالت خوبه؟
ایزانا:مگه میشه حالم خوب نباشه اخه بیب(حرفای مفت😂😂😂)
ایزانا یهو خودشو میندازه رو ا/ت
وای دوباره ا/تتتت😂 تقصیر من نیسسسس ناموسا فشم ندین😂
ا/ت یهو جیغ میکشه
ا/ت:ایزانا نگو که توعمممم(ترسسسس)
ایزانا:من چی ها؟(پوز خند)
نه من اذیتت نمیکنم فقط باهام همراهی کن پنکیک(دوباره پوز خند)
ایزانا ا/ت و میبوسه و از جیبش ی کارد در میاره و روی ترقوه ا/ت یه خط میندازه
ا/ت دوباره جیغ میکشه..
ا/ت:چیکار میکنیییی ایزاناااا آیییییی
ایزانا:گوشمو کر کردی آروممم میخوام ببینم خونت شیرینه یا نه!
و شروع میکنه به مکیدن خون ا/ت
ا/ت ایزانا رو هُل میده اون ور و خودش سریع در اتاقو باز میکنه و از پله ها سریع میاد پایین
در همین حین مایکی از در میاد تو ا/ت با دیدن مایکی سریع میپره بغلش
ا/ت:مایکییی
مایکی:چخبره یعنی انقد زود دلت برام تنگ شد؟(خنده)
ا/ت:مایکی ایزانا دیوونه شده نگاه کن باهام چیکار کرده..
و ا/ت ترقوشو به مایکی نشون میده و مایکی روانی میشه با دیدن اون صحنههه
ایزانا:پنکیک کجا فرار کردی من هنو سیر نشدم باید یکم دیگه از خونتو بهم بدی(تلو تلو خوردن،خنده)
مایکی:این چکاریه با ا/ت کردی روانییییی؟💢
ایزانا:مگه چشه انقد حساس نباش بابا کار من نصف کارای توعم نمیشه که..
مایکی:تمهههههه💢
و ایزانا و مایکی باهم درگیر میشن
یک ساعت بعد...
ایزانا رو داریم که بیهوش شده رو زمین(از شدت مستی)
و مایکی که نفس نفس زنان افتاده رو زمین
و ا/ت با چشای اشکی
نکته ا/ت تو شرایط روحیه خیلی بدی به سر میره(افسردگی هات) که پارت بعدی میگم چه اتفاقی می افته براش
۸.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.